حوادث

همسرکشی با تصور خیانت

همسرکشی با تصور خیانت

همسرکشی با تصور خیانت
مردی که با تصور خیانت همسرش، او را به قتل رسانده و سر از تنش جدا کرده بود، وقتی در برابر قضات قرار گرفت، توضیح داد وقتی همسرش گفته او را دوست ندارد، تصمیم به قتل گرفته است.

یک سال قبل خانواده زنی جوان به مأموران خبر دادند فرزندشان مدتی است که گم شده. آن‌ها به پلیس گفتند: ما هر روز با دخترمان در ارتباط بودیم، اما دو روز است که تلفن را جواب نمی‌دهد و به خانه‌اش هم رفتیم، اما در را باز نکردند. شوهرش هم تلفن را جواب نمی‌دهد.

مأموران با شکایت والدین زن جوان به خانه او رفتند و جسد این زن به نام مینا را که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده و سر از تنش جدا شده بود پیدا کردند. مأموران بعد از چند روز تحقیق، شوهر این زن به نام حامد را شناسایی و بازداشت کردند. حامد در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد و گفت: با همسرم جروبحث کردم.

همسایه‌ها پشت‌سر او خیلی حرف می‌زدند. یک روز زن همسایه به من گفت: چرا اجازه می‌دهی زنت با هرکسی رفت‌و‌آمد کند. بعد از آن بود که به همسرم مشکوک شدم تا اینکه روز حادثه تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. با اعتراف مرد جوان و پایان تحقیقات، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.

بعد از اینکه کیفرخواست خوانده شد، وکیل اولیای‌دم در جایگاه قرار گرفت و درخواست قصاص از سوی والدین مقتول را به دادگاه ارائه داد و گفت: اولیای‌دم حاضر به پرداخت تفاضل دیه و سهم صغار نیز هستند. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و اتهام را قبول کرد.

او در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: چندبار همسایه‌ها به من گفتند همسرم با فردی غریبه رابطه دارد و از من خواستند جلوی رفت‌و‌آمد‌های زنم را بگیرم. پشت‌سر او خیلی حرف می‌زدند.

من اهمیتی نمی‌دادم تا اینکه روز حادثه حدود ساعت ۳ بعدازظهر بود که به خانه رفتم و دیدم فردی از منزل ما بیرون رفت. قبل از آن به همسرم گفته بودم که دارم به خانه برمی‌گردم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم همسرم لباس مناسبی به تن ندارد. پرسیدم فردی که از خانه بیرون رفت چه کسی بود.

همسرم جواب درستی نداد. گفت: دوست ندارد درباره این چیز‌ها حرف بزند. بعد هم گفت: دندانش درد می‌کند و می‌خواهد به دندان‌پزشکی برود. من به او گفتم باید جوابم را بدهد. بی‌توجه به من از خانه بیرون رفت و چندساعت بعد برگشت. به او گفتم توضیح بده آن مرد که از خانه بیرون رفت چه کسی بود و چرا تو آرایش کرده بودی.

همسرم یک‌دفعه عصبانی شد و جواب داد: دیگر تو را دوست ندارم، دست از سرم بردار، بگذار بروم، طلاقم بده، بچه‌ها را هم نمی‌خواهم، فقط من را رها کن که بروم، هیچ‌وقت دوستت نداشتم، من همان فردی را که تو دیدی دوست دارم.

متهم ادامه داد: چندسالی بود که ما با هم درگیری داشتیم، اما هیچ‌وقت همسرم نگفته بود من را دوست ندارد. به او گفتم بر فرض که طلاقت دادم، می‌خواهی کجا بروی؟ جواب داد اصلا منتظر طلاق نمی‌شوم، من می‌روم. همین حالا به همان فردی که تو دیدی زنگ می‌زنم تا بیاید و من را ببرد. به او گفتم هرکاری کردی توبه کن، من هم می‌بخشم و دیگر همه‌چیز تمام می‌شود و زندگی‌مان را ادامه می‌دهیم، اما زنم عصبانی بود، گفت: دیگر نمی‌خواهد با من زندگی کند.

در این هنگام قاضی به متهم گفت: مدعی هستی که همسرت مدتی بود با کسی رابطه داشت. این در حالی است که دو روز تلفن همراه او دست تو بود. آیا تو پیامک یا تماس مشکوکی در آن تلفن پیدا کردی؟

متهم گفت: من وقتی گوشی را از همسرم گرفتم، همه تنظیماتش را از ابتدا درست کردم. همه‌چیز را پاک کردم و بعد دوباره تنظیمات کارخانه را راه‌اندازی کردم، ولی چیزی در آن ندیدم، اما آن روز وقتی که خیلی پیگیر شدم، همسرم جوابم را داد و گفت: می‌خواهد برود و دیگر من را دوست ندارد. وقتی که گفت: من را دوست ندارد، انگار خانه روی سرم خراب شد و تصمیم گرفتم که او را بکشم.

قاضی گفت: چرا سر از تنش جدا کردی؟
متهم جواب داد: واقعا در آن لحظه انگار خون به مغزم نمی‌رسید، نمی‌توانستم درست تصمیم بگیرم. او به من خیانت کرده بود. وقتی گفتم توبه کن، به من گفت که دیگر من را دوست ندارد و می‌خواهد طلاق بگیرد.

قاضی خطاب به متهم گفت: اگر در شرایط روانی‌ای که حالا هستی و همسرت زنده بود، متوجه می‌شدی خیانت کرده است، باز هم کاری را که انجام دادی تکرار می‌کردی؟
متهم گفت: نه او را نمی‌کشتم، طلاقش می‌دادم.

بعد از گفته‌های متهم و وکیل‌مدافع او، هیئت قضات در حالی برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند که برخلاف ادعای متهم، هیچ مدرکی دال بر خیانت مقتول کشف نشده و مردی غریبه نیز شناسایی نشده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا