داستان های واقعی
-
من خودخواه وظالم و یک بعدی بودم
من خودخواه وظالم و یک بعدی بودم من خودم را یکی از ظالم ترین و سنگدل ترین موجودات خدا می…
بیشتر بخوانید » -
مادرم از کودکی اصرار داشت من و خواهرم پیانو بنوازیم
مادرم از کودکی اصرار داشت من و خواهرم پیانو بنوازیم، که من موزیک را دوست داشتم، ولی خواهرم اهل نوازندگی…
بیشتر بخوانید » -
!بچه ها! برای کریسمس ما را به خانه ببرید
!بچه ها! برای کریسمس ما را به خانه ببرید 35 سال پیش که وارد امریکا شدیم، هنوز پدر ومادرم سرپا…
بیشتر بخوانید » -
من شاهینم، یک معتاد الکلی!
من شاهینم، یک معتاد الکلی! با هر شرم و خجالتی بود بالاخره دستم را بالا بردم و با صدای بلند…
بیشتر بخوانید » -
من و پرهام زندگی خوبی داشتیم، ما در همین امریکا با هم آشنا شدیم
من و پرهام زندگی خوبی داشتیم، ما در همین امریکا با هم آشنا شدیم. هر دو شاغل بودیم، هر دو…
بیشتر بخوانید » -
شوهر من، یک فرشته زمینی
شوهر من، یک فرشته زمینی آن سال من به اتفاق پدر و مادر وخواهران و برادر بزرگم، برای یک هفته…
بیشتر بخوانید » -
باج گیری از مردان هوسران!
باج گیری از مردان هوسران! آب از سرم گذشته بود و دیگر به چیزی جز خوش گذرانی و سرکیسه کردن…
بیشتر بخوانید » -
سیامک آمده بود تا برادرش را در سوئد دیدار کند.
سیامک آمده بود تا برادرش را در سوئد دیدار کند. یک شب که به اتفاق سیامک و برادرش و همسر…
بیشتر بخوانید » -
!بنفشه و برادرش عریان کنارهم ایستاده بودند
!بنفشه و برادرش عریان کنارهم ایستاده بودند بعد از 20 سال دوری از ایران، مثل خیلی ها با شوق راهی…
بیشتر بخوانید » -
صیغه اینترنتی!
صیغه اینترنتی! نمی دانستم آن پسر جوان قصد سوء استفاده از مرا دارد، عاشق حرف هایش شده بودم و خیال…
بیشتر بخوانید »