داستان های واقعی
-
دﺧﺘﺮﻱ 10 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻧﺸﺎﺀِ ﺧﻮﺩﺵ
دﺧﺘﺮﻱ 10 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻧﺸﺎﺀِ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻤﻪ ی… اعضای اصلی وزارت خانه ی آموزش وپرورش رابه تعجب واداشت…
بیشتر بخوانید » -
دوهفته ای بود از اروپا به امریکا آمده بودم
دوهفته ای بود از اروپا به امریکا آمده بودم، در یک شاپینگ سنتر در نیویورک، ظرف چند دقیقه با برجای…
بیشتر بخوانید » -
… آنروز که راز برادرم فاش شد
… آنروز که راز برادرم فاش شد در جمع من و برادرکوچکترم شایان و خواهرانم، از همان کودکی تفاوت هایی…
بیشتر بخوانید » -
تو مثل من، رفیق نیمه راه نباش
تو مثل من، رفیق نیمه راه نباش بعد از انقلاب، همه خاله ها و دایی هایم، یکی یکی راهی امریکا…
بیشتر بخوانید » -
دختر پولدار
دختر پولدار مادرم فکر می کرد اگر من با دختر خانواده ای ثروتمند ازدواج کنم سرنوشتم تغییر می کند و…
بیشتر بخوانید » -
ترکیه برای همه ایرانی هایی که قصد مهاجرت دارند، گذرگاهی است که باید مدت زمانی را در آنجا سپری کنند
ترکیه برای همه ایرانی هایی که قصد مهاجرت دارند، گذرگاهی است که باید مدت زمانی را در آنجا سپری کنند.…
بیشتر بخوانید » -
– رعنا با چهره ای سپید و قلبی سیاه
– رعنا با چهره ای سپید و قلبی سیاه زندگی پدر ومادرمان همیشه با عشق همراه بود، پدرم بعد از…
بیشتر بخوانید » -
سالها بود آرزوی دیدن پاریس را داشتم
سالها بود آرزوی دیدن پاریس را داشتم، در ایران که بودم، امکانش پیش نیامد، وقتی به امریکا آمدم، در پی…
بیشتر بخوانید » -
..آن روز که مهتاب مرا تا آسمان هفتم برد.
..آن روز که مهتاب مرا تا آسمان هفتم برد. بعد از 20 سال زندگی درلس آنجلس، یکروز تصمیم گرفتم، به…
بیشتر بخوانید » -
همیشه در رویای خود، یک زندگی پر از سعادت، خوشی و هیجان می دیدم،
همیشه در رویای خود، یک زندگی پر از سعادت، خوشی و هیجان می دیدم، روزی که مادرم خبر داد یک…
بیشتر بخوانید »