داستان های واقعی
-
شوگر ددی های کانادایی و روابطی که دیگر پنهان نیست!
شوگر ددی های کانادایی و روابطی که دیگر پنهان نیست! صدها دانشجوی کانادایی از قیمهای آنلاین یا به اصطلاح شوگر…
بیشتر بخوانید » -
امیر به همه گفته بود، که سالها خواب مرا می دیده
امیر به همه گفته بود، که سالها خواب مرا می دیده، آرزوی دیدار مرا درواقعیت داشته، تا مرا در دالاس…
بیشتر بخوانید » -
همکلاسی امریکایی ام برای نجات من به ترکیه آمد
همکلاسی امریکایی ام برای نجات من به ترکیه آمد همکلاسی امریکایی ام برای نجات من به ترکیه آمد من 15ساله…
بیشتر بخوانید » -
من ازسالها پیش عاشق صدای راداستوارت یکی ازخوانندگان معروف انگلیسی تبار بودم
من ازسالها پیش عاشق صدای راداستوارت یکی ازخوانندگان معروف انگلیسی تبار بودم، هربار که برای کنسرت به امریکا می آمد…
بیشتر بخوانید » -
مادرم ازمقام مادری سهمی نبرده بود-
مادرم ازمقام مادری سهمی نبرده بود- از همان سنین کودکی و بعد هم نوجوانی، احساس می کردم میان پدر ومادرم…
بیشتر بخوانید » -
آشنایی با شروین، درخانه عموی بزرگم اتفاق افتاد،
آشنایی با شروین، درخانه عموی بزرگم اتفاق افتاد، همگی بمناسبت سالگرد ازدواج عموجان و همسرش ناهید دورهم جمع شده بودند،…
بیشتر بخوانید » -
تا دخترم را پیدا کنم هزاران کابوس دیدم
تا دخترم را پیدا کنم هزاران کابوس دیدم روزی که از پاشا طلاق گرفتم، سرپرستی دختر 10ساله ام شمیم و…
بیشتر بخوانید » -
همسر آمریکایی ام مرا هوشیار کرد
همسر آمریکایی ام مرا هوشیار کرد با ویزای دانشجویی به کالیفرنیا آمدم، پدرم تا یکسال ونیم برایم ارز حواله می…
بیشتر بخوانید » -
با اسی که آشنا شدم، تازه نامزدی ام را با یک مرد حسود و خسیس و متعصب بهم زده بودم
با اسی که آشنا شدم، تازه نامزدی ام را با یک مرد حسود و خسیس و متعصب بهم زده بودم.از…
بیشتر بخوانید » -
عصبانیت های ناگهانی کار دستم داد
عصبانیت های ناگهانی کار دستم داد با شعله دوست دخترم به یک کافی شاپ رفته بودیم، حرف از نوع لباس…
بیشتر بخوانید »