اگر درمان یا واکسنی یافت نشد چه کنیم؟
:سئوالهای زیادی وجود دارند که گریبان ما را رها نمیکنند و اجازه نمیدهند که کنارشان بگذاریم، اما با این حال خودشان را تحمیل میکنند هرچند تلاش کنیم ازآنها بگریزیم یا فراموششان بکنیم. ما آرزو میکنیم که صبح چشم باز کنیم و بشنویم که داروی درمان «کرونا» تهیه شده و کابوس تمام شود و از خانههایمان بیرون بزنیم و به زندگی معمولی خود برگردیم. تاکنون، چنین چیزی اتفاق نیفتاده و حتی بیشتر آدمهای خوشبین به ما این وعده را نمیدهند که این را پیش از سال آینده بشنویم.
به همین دلیل برمیگردیم و فکرکردن را از صفر شروع میکنیم. شستن دستها و نشستن درخانه برای دو یا سه ماه مناسب است، اما بعد ازآن تبدیل به بازداشت خانگی افراد سالم و مبتلا میشود. جالب اینکه قرنطینه خانگی موجب شکل گیری برخی عادتهای جدید بهداشتی بین مردم شده، مانند رعایت پاکیزگی و فاصله گذاری و اگر پایبندی به آنها را ادامه یابند میتوان بدون نیاز به حبس مردم در خانهها و بریدن روزی آنها جانشان را حفظ کرد.
راههای غیر درمانی به کاهش خطر کمک کردند، اما درپایان دادن به ویروس شکست خوردند. اولین آنها قرنطینه خانگی است. از منظر تئوریک اگر همه به آن پایبند باشند و کسی از خانهاش بیرون نرود، ویروس تمام میشود. این مسئله در کاهش تعداد مبتلایان کمک کرد، اما مصیبت بزرگ را متوقف نساخت. دوم معاینه پزشکی. از نظر تئوریک اگر همه مردم معاینه بشوند و مبتلایان از آنها جدا بشوند، شیوع ویروس متوقف میشود. این به نظر آسان میآید، اما به این مقدار تجهیزات کافی برای معاینه وجود ندارد. ایالات متحده، بزرگترین کشوری که آزمایش انجام میدهد، تاکنون موفق به معاینه 4 میلیون نفر شده و هنوز سیصد میلیون نفر از جمعیت کشور باقی ماندهاند.
جهان مأیوس و ناتوان در برابر این اپیدمی ایستاده است، ویروس به گسترش خود درخانهها وعبور از اقیانوسها ادامه میدهد و آخرین زمینی که به آن یورش برد«سن پیر و میلکون» تابع فرانسه بود؛ جزایری در شرق کانادا که این ماه اولین مورد ابتلا به «کرونا» را ثبت کردند.
مردم با چه درآمدی میتوانند از پس تأمین زندگی خود تا پایان سال و شاید بیشتر ازآن برآیند؟ دولتها و شرکتها چگونه میتوانند حقوق کارکنان خود را تأمین کنند وقتی که خودشان درآمدی نداشته باشند؟ نانواییها چگونه نان بپزند و چه کسی برایشان آرد تهیه میکند، چه کسی میکارد و تا نهایت این زنجیره طولانی که اگر حلقهای از آن قطع بشود نانی در میان نخواهد بود.
با وجود ناتوانی دانشمندان و آزمایشگاهها در تأمین راه حل پزشکی ادامه قرنطینه درچند ماه آینده اگر نگوییم محال، دشوار است. دولتها ناچار میشوند تصمیم دشوار را در اندک هفتههای آینده بگیرند. ناچار میشوند میان برگشت به زندگی طبیعی و خطرکردن یا در قرنطینه ماندن تا پایان سال انتخاب کنند که معنای دومی فروپاشیهای اقتصادی است. پایان دادن به قرنطینه و اجازه خروج دادن به مردم به معنای این است که مسئولیت از حکومت به خود فرد سپرده شود که باید از خودش محافظت کند. درحال حاضر با قدرت نیروهای پلیس از مردم حفاظت شده یا درستتر باید گفت، حفاظت خودشان از خودشان. آنها مسئولیت خواهند داشت تا در نهایت احتیاط رفتار کنند تا مبتلا به ویروس نشوند و در عین حال میتوانند منبع روزی خود را تأمین کنند و چرخه اقتصاد را برگردانند. آیا این طرح به اندازه کافی مطمئن است؟ تحقیقات موجود پاسخهای متناقض میدهند، میان هشدار از مرگ دهها میلیون و گفته شده صدها میلیون و فروپاشی نظام سلامت. دیدگاه دیگر به قدرت جوامع برای بیرون رفتن و همزیستی هوشیارانه با خطر تا زمان زوال اپیدمی باور دارد، شاید هم تا آن زمان دانشمندان به یک راه حل پزشکی برسند.
وقتی اولین اخبار ویروس منتشر شد، همه چیز درباره آن مبهم بود و امروز اطلاعات علمی در دسترس است که به گرفتن تصمیمهای درست برای مواجهه با آن و کاستن از خطراتش کمک میکنند. در ابتدا و با وجود ابهام، اطلاعات غلطی جا افتاد که منجر به سهلانگاری شد و در آغاز راه را برای شیوع آن بیماری هموار کردند. به اشتباه تصورمیشد که برای شناسایی فرد مبتلا درمیان افراد سالم، سه روز فرصت کافی است تا بتوان او را از بیقه جدا کرد. و اشتباه بزرگتر این بود که چین بعد از اینکه افراد در خانه و خیابان مبتلا میشدند و بیماری به اپیدمی تبدیل شد، مرزها و فرودگاههای خود با جهان را باز گذاشت. بیش از هفت میلیون نفر از آنجا به سراسر جهان رفتند و میان آنها هزاران نفر ناقل ویروس بودند. «کرونا» جهان را در غفلتی فراگرفت، در زمانی که هنوز ابزار کافی پزشکی وجود نداشت و هیئتهای بهداشتی ناچار شدند برای درخانه نگهداشتن مبتلایان به قرنطینه داوطلبانه متوسل شوند که این خود به شیوع ویروس دامن زد. بیشتر کشورها تا حدودی در تعامل با خطر تأخیر داشتند چون فکر میکردند آنها مصونیت دارند و بدتر ازآن شایع شدن این ادعاها بود که میگفتند، ویروس شایسته این همه ترس و آمادگی نیست و خطرناکتر از بیماریهای آنفلانزای سالانه نیست و به دستکم گرفتن آن کشاندند. بعدا روشن شد که ویروس «کرونا» مانند آتش سوزی است، در ابتدا میتوان با لیوان آبی خاموشش کرد، اما وقتی گسترش یافت شاید با ماشینهای آتش نشانی هم نتوان حریفش شد.