۱۹ زخم در اندامهای خصوصی دخترم وجود دارد اما میگویند تجاوز جنسی رخ نداده است
۱۹ زخم در اندامهای خصوصی دخترم وجود دارد اما میگویند تجاوز جنسی رخ نداده است
۱۹ زخم در اندامهای خصوصی دخترم وجود دارد اما میگویند تجاوز جنسی رخ نداده است
ماهرخ غلامحسین پور
«وقتی عمو مرا اذیت میکرد، تو و مامان کجا بودید؟»
این جملهای است که «جلیل ویسی» در چند روز گذشته چند بار از دهان دختر پنج سالهاش شنیده است؛ همان دختر بچه کرمانشاهی که هفته گذشته خبر آزار جنسی او توسط صاحب کار پدرش منتشر شد.
حالا، بعد از این که روابط عمومی دادستانی کرمانشاه از تشکیل یک پرونده در شعبه اول بازپرسی این شهرستان در این رابطه خبر داده، رسیدگی به پرونده این کودک آزاردیده با اظهارات جدید پزشکی قانونی وارد ابعاد تازهتری شده است.
پدر کودک آزاردیده میگوید پزشکی قانونی مشهود بودن آثار ضرب و جرح و آزار فیزیکی به دختر خردسال را تایید کرده اما گفته تجاوز جنسی رخ نداده است.
پیش از این اتفاق، دخترک پنج ساله به شدت از مدیرعامل شرکتی که پدرش در آن کار میکرده میترسیده و هر بار که در مسیر او قرار میگرفته، به پدر یا مادرش پناه میبرده است.
جلیل ویسی میگوید بعد از این که دست تظلم خواهی به سوی مراجع قضایی دراز کرده است، خانواده متهم ابتدا به او پیشنهاد پول و ادامه همکاری دادهاند ولی از زمانی که متوجه شدهاند مایل به پس گرفتن شکایت خود نیست، به او تهمت دزدی و اخاذی میزنند. این در حالی است که قبل از این اتفاق، هیچ مشکلی در محل کارش نداشته است.
پدر این کودک به «ایرانوایر» میگوید اگر از ترس یا به خاطر تهدید در مورد این فاجعه کوتاه بیاید و راه عافیت در پیش بگیرد، چه بسا بعدها کودکان دیگری مورد آزار قرار بگیرند.
جلیل ویسی از تیر سال ۱۳۹۷ با حقوقی بسیار ناچیز در کارخانه تولید ظروف یک بار مصرف، واقع در شهرک صنعتی بیستون کرمانشاه، به عنوان سرایدار مشغول به کار میشود. او در طول این مدت، در یک سوییت کوچک در گوشه ملک ویلایی و محوطه کارخانه با همسر و دختر خردسالش زندگی میکرده است.
پدر این دختر صدای غمزدهای دارد. او از «مصطفی احمدیان»، وکیلی که به طور داوطلبانه این ماجرا را پی گرفته است، تشکر میکند و میگوید به خاطر کسب نام و شهرت و یا اخاذی، این جریان را طرح نکرده است چون هیچ پدری چنین کاری با دخترش نمیکند. اما تاکید میکند که نمیتواند از ظلمی که به دخترش شده است، بگذرد.
آن روز دقیقا چه اتفاقی افتاد؟
روز سی و یکم مردادماه بود که آقای «ف. ق» به خانمی از همکاران شرکت تلفن زد و خواست که من هر چه سریعتر برای تهیه دارو برای سگهای نگهبان که بیمار شده بودند، به دامپزشکی بروم. او اصرار کرده بود که همان لحظه این کار را انجام بدهم. برایم ۱۰۰ هزار تومان هم واریز کردند که برای داروها بپردازم. بنابراین رفتم دنبال کاری که به من سپرده شده بود. ساعت یک و نیم بعد از ظهر بود که همسرم تماس گرفت و گفت زمانی که آقای «ف. ق» در حال خروج از محوطه بوده، با بچه خوش و بش کرده و بعد هم به زور او را از بغلش گرفته و با خودش برده است.
شما در آن لحظه به ماجرا شک نکردید؟
با این که همسرم بیتاب بود و گفت بچه را به زور و علیرغم رضایت او با خودش برده، اما من ظن بد نبردم و فکر کردم لابد با خودش به شهر بازی یا تفریح برده است. من به او اعتماد داشتم و با این که دلشوره داشتم، خیلی اهمیت ندادم. علت بیتابی دخترم را این طور تعبیر کردم که او هیچ وقت از کنار مادرش دور نمیشود.
متهم متاهل است؟
بله؛ ازدواج کرده است اما بچه ندارد. به همین دلیل هم فکر کردم چون بچه ندارد، دلش میخواهد با دختر من بازی یا به بچه من محبت کند. مادرم همیشه توصیه میکرد آقای «ف. ق» گناه دارد و اولاد ندارد و اگر خواست با دخترم بازی کند، مانع او نشوم. با وجود توصیه دلسوزانه مادرم و اعتمادی که خودم به او داشتم، دخترم از او وحشت داشت و سعی میکرد در معرض دید او نباشد. آن روز چند باری همسرم با او تماس گرفته بود تا بداند بچه در چه شرایطی است و خواسته بود او را برگرداند اما آقای «ف.ق» توجهی نکرده بود.
دخترتان را کی به خانه برگردانده بود؟
دم غروب، وقتی به خانه رسیدم، همسرم را دیدم که دست دخترم را توی محوطه گرفته است و هر دو پریشان هستند و دارند گریه میکنند. پرسیدم جریان چیست؟ وقتی دقت کردم، دیدم روی گونه سمت راست و چپ دخترم آثار جراحت دیده میشود. اول فکر کردم فقط صورتش زخمی شده است. به همسرم گفتم الان ما نه جایی داریم برویم و نه پساندازی داریم که هزینه کنیم، چه کار از دستمان برمیآید؟ هنوز به عمق ماجرا پی نبرده بودم. اما وقتی کنجکاوی کردم، دیدم جریان جدیتر از تصور من بوده است. دخترم هم گریه میکرد و میگفت بابا از این خانه برویم.
قبل از این اتفاق، آیا پیش آمده بود که دخترتان با او تنها باشد؟
بله؛ پیش میآمد که دخترم را با خودش ببرد دفتر کارش و من چون مشغول به کار بودم و به او اعتماد داشتم، چندان جدی نمیگرفتم.
وقتی متوجه ماجرا شدید، چه واکنشی نشان دادید؟
زخم و جراحتهای روی بدن دخترم را که دیدم، اولش زار زار گریه کردم و بعد به مادرم زنگ زدم. مادرم آمد و وارسی کرد و گفت این بچه آزار دیده است. بچه را همان شب بردم کلانتری و صورت جلسه کردند، بعد او را بردم «بیمارستان حضرت معصومه». آن جا گفتند کار ما نیست و ببرید پزشک قانونی. به پزشکی قانونی که رسیدم، چهار و نیم نیمه شب بود. گفتند شیفت شب نداریم و روز بعد هم جمعه بود. گفتند بروید، شنبه برگردید. اما من همان شبانه او را بردم بیمارستان «امام رضا» و از آن جا با اورژانس اجتماعی و نیروی انتظامی تماس گرفتند. همه آنها حاضر شدند و شرایط دخترم را صورتجلسه کرده و او را بستری کردند.
دخترتان ماجرا را چهطور تعریف میکرد؟
گفت عمو مرا برده داخل جنگل و موهایم را کشیده، مرا کتک زده و همه لباسهایم را کنده و مرا آزار داده است.
همان شب او را دستگیر کردند؟
نه! من بعد از آن به دادسرا مراجعه کردم و پیگیر پرونده بودم تا اینکه پرونده به آگاهی فرستاده شد. از طرف اداره آگاهی با او تماس گرفتند تا اظهاراتش را بشنوند. وقتی به دادگاه شعبه یک بازپرسی رفته، قاضی برایش قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی تعیین کرده بود و او چون نتوانست این وثیقه را تامین کند، بازداشت و زندانی شد.
چرا تصمیم گرفتید با وجود فشارهایی که ممکن بود به شما وارد شود، این جریان را به طور شفاف مطرح کنید؟
نمیخواستم از حق دخترم بگذرم. فکر کردم اگر این موضوع را در خفا دنبال کنم، جریان رسیدگی را زیاد جدی نمیگیرند.
گفته شده که شما بعد از آن از آن خانه سرایداری بیرون رانده شدهاید؛ درست است؟
در طول پنج روزی که دخترم بستری بود، همسرم بیمارستان پیش او میماند. اما خودم شبها به همان خانه سرایداری برمیگشتم چون زندگیمان آنجا بود و فکر میکردم آنجا دستم امانت است و نمیخواستم در نبودم مشکلی برای کارخانه ایجاد شود. برای همین شبها در همان محل سرایداری میخوابیدم. یک روز که برای ملاقات به بیمارستان رفته بودم، وقتی شبانه به خانه سرایداری برگشتم، دیدم قفل در ورودی را عوض کرده است.
قبل از پلمب کردن خانه سرایداری، به شما اخطار داده بود که وسایلتان را ببرید؟
نه. بدون این که اخطاری داده باشد یا به ما اجازه بدهد که وسایل شخصی خود را برداریم، قفل در را عوض کرده بود. کسی را هم به عنوان نگهبان آنجا گذاشته بود و آن فرد جدید اجازه ورود به خانه خودم را به من نداد. مجبور شدم به پلیس ۱۱۰ زنگ بزنم و با حضور مامور وارد خانه شدم و مدارکم را برداشتم. در آن لحظه به ذهنم نرسید که رخت و لباس زن و بچهام را بردارم. الان روزهای متوالی است آنها با همان لباس روزهای اول میروند و میآیند.
دادستان کرمانشاه گفته که در مورد شکایت شما پروندهای تشکیل شده و متهم هم در اختیار دستگاه قضایی است اما آزار جنسی کودک به اثبات نرسیده است. آیا این خبر صحت دارد؟
به نظر شما وجود ۱۹ زخم در نواحی اندامهای خصوصی بچه دلیل آزار جنسی نیست؟ در عکسهایی که من در اختیار وکیل خود، آقای مصطفی احمدیان قرار دادهام، مشخص است که او مورد آزار قرار گرفته است. پزشکی قانونی هم گفت که (بکارت) بچه سالم است اما او لمس شده و مورد آزار قرار گرفته است.
گفته شده که متهم خطاب به شما گفته است که پول دارد و میتواند قانون را به نفع خودش تغییر دهد؟!
بله. پدرش هم وقتی مرا به آگاهی بردند تا با متهم روبهرو شوم، در آستانه ورودی آگاهی به من پیشنهاد پول و کار داد و گفت کوتاه بیا، پای آبرو در میان است و در پی رضایت بودند اما من کوتاه نیامدم.