چرا مردم ناراضی در ایران سکوت کرده اند؟
، مرضیه رائفی
همزمان با پلیسیتر شدن شهرهای ایران، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی تسلط بیشتری بر فضای مجازی و حریم خصوصی مردم پیدا کردهاند؛ اوضاع تقریباً شبیه اوضاع شوروی در زمان استالین شده است.
وزیر کشور اخیراً با بیان اینکه تنش و «تجمع نزدیک به 38 درصد کاهش یافته»، اذعان کرده است که «نارضایتی مردم افزایش یافته» است. در این اظهارات عبدالرضا رحمانی فضلی دو نکته نهفته است؛ نخست اینکه، حکومت ایران با سیاستهای خود باعث سختتر شدن زندگی مردم شده و دوم، سرکوب و خشونت به اندازهای رسیده که هیچکس جرأت تجمع و اعتراض را ندارد.
به گزارش «شبکه بیان» اگر حکومت ایران را همچون یک انسان در نظر بگیریم، اندامهای مختلف آن بر اثر بیماریهایی چون فساد، سوءمدیریت و خودکامگی از کار افتاده و دیگر قادر به حرکت نیست. علیرضا زاکانی، نماینده سابق مجلس که اخیراً اظهاراتش درباره فساد در جمهوری اسلامی خبرساز شده، هر سه قوه حکومت یعنی مجلس، دولت و قوه قضائیه را در فسادها شریک دانسته است. معنای دیگر این اظهارنظر او چیزی جز ازکارافتادگی تمامیت جمهوری اسلامی نیست.
میتوان گفت این روزها اکثریت قاطع مردم از جمهوری اسلامی ناامید شدهاند و فکر میکنند با وجود چنین حکومت فاسدی، وضعیت اقتصادی کشور روبهراه نخواهد شد. بسیاری از مردم که به دولت روحانی دل خوش کرده بودند، هفت ماه مانده به انتخابات مجلس شورای اسلامی با قاطعیت میگویند دیگر پای صندوق رأی نخواهند رفت و دیگر از بین «بد و بدتر» انتخاب نخواهند کرد.
حکومت به خوبی این نارضایتی را درک کرده و میداند که آستانه تحمل مردم به دلیل مشکلات اقتصادی به شدت پایین آمده است. مقصود فراستخواه، از جامعه شناسان مطرح ایرانی وضعیت موجود ایران را نوعی «ازهمگسیختگی» توصیف کرده و به نشریه فرهنگ امروز گفته است «ازهمگسیختگی هم ابعاد سیاسی و سیاستی دارد و هم ابعاد اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی و زیستبومی. یعنی متأسفانه گسیختگی از چند جهت ما را تهدید میکند که البته درجات مختلفی دارند. ممکن است برخی از این وجوه، خودش را بهطور بارز نشان دهد و بعضی از آنها هنوز خود را خیلی آشکار نکرده باشند اما در مجموع گسیختگی از چند محور جامعه ما را تهدید میکند.»
فراستخواه در جای دیگر مصاحبه خود تلویحاً به ازکارافتادگی سیاسی حکومت هم اشاره کرده و اصلاحطلبان را «سرخورده» و «بدون برنامه» دانسته است: «واقعیت این است که گسیختگی همینالان هم ما را تهدید میکند و ما صدای آن را میشنویم، آثارش را میبینیم و در ابعاد و درجات مختلف شاهد گسیختگی یا نقطههای اولیه بحرانی هستیم. اگر دقت کنید از لحاظ سیاسی نوعی گسیختگی وجود دارد، تحولخواهان که جای خود و اصلاً نباید صحبتش را بکنیم اما حتی وضعیت اصلاحطلبان را بنگرید، آنها خیلی فعال نیستند و یک نوع سرخوردگی در آنها وجود دارد و معلوم هم نیست واقعاً چه برنامهای برای بهبود اوضاع دارند. ائتلافهای مؤثر سیاسی هم در کشور نمیبینیم.»
اشاره این جامعهشناس به ناکارآمدی اصلاحطلبان در حالی است که مردم نیز در فضای حقیقی و مجازی شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» را سر میدهند. هرچه زمان بیشتری میگذرد و بحران اقتصادی در ایران عمیقتر میشود، مردم باور بیشتری به این شعار خود پیدا میکنند.
این نارضایتی به گوش حکومت هم رسیده است؛ عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور روز یکشنبه 27 مرداد در نشست هماندیشی با معاونان هماهنگی امور اقتصادی استانداریها گفته است «تنش و تجمع نزدیک ٣٨ درصد کاهش پیدا کرده که به معنای رضایتمندی مردم نیست و البته آنها ناراضی هستند.»
در اظهارات رحمانی فضلی دو نکته نهفته است که بررسی آنها نشان میدهد چرا مردم در برابر سختیها و بحرانها مُهر سکوت بر لب زدهاند. نخست اینکه، او اذعان کرده مردم ناراضیاند؛ این یعنی حکومت ایران با سیاستهای خود باعث سختتر شدن زندگی مردم شده و دوم، گفته است تنش و تجمع 38 درصد کاهش یافته و این هم یعنی سرکوب و خشونت به اندازهای رسیده که هیچکس جرأت تجمع و اعتراض را ندارد.
همزمان با پلیسیتر شدن شهرهای ایران، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی تسلط بیشتری بر فضای مجازی و حریم خصوصی مردم پیدا کردهاند. اوضاع تقریباً شبیه اوضاع شوروی در زمان استالین شده است؛ یعنی همزمان با دستگیری گسترده فعالان سیاسی و مدنی، هرگونه اعتراض مردم عادی به وحشیانهترین شکل ممکن سرکوب میشود.