عشقِ پر حرارت مارال در دوره شاهنشاهی رسوایی به بار آورد
سریال رهایم کن را میتوان یک درام عاشقانه-تاریخی دیگر از شهرام شاهحسینی دانست که در تداوم «میخواهم زنده بمانم» قرار میگیرد؛ این بار او یک دهه عقبتر رفته تا داستان خود را در فضای دهه ۵۰ روایت کند. درامی با درون مایههای عاشقانه که داستانش حول خاندان نایب سرخیها میگذرد و در داستانکهای پیوسته به هم پیوند میخورد. در واقع هر یک از اعضای این خانواده، قصه جداگانه خود را دارد که در کلیت درام به هم گره خورده و از مجموعه خرده داستانها، روایت کلی و کلان شکل میگیرد.
این سریال با تصاویر زیبا و طراحی صحنه و لباسی که سالهای دهه ۱۳۵۰ را بازنمایی میکند، رنگها را به خدمت داستان خود درآورده و دنیای رنگی مخصوص به خودش را ساخته است. دنیایی که حاصل همکاری آرش رمضانی به عنوان فیلمبردار که نقش مهمی در رنگ تصاویر دارد، سهیل دانش اشراقی به عنوان طراح صحنه با تجربه سالها کار هنری و تصویری، به همراه مارال جیرانی طراحی لباس که دو سیمرغ بلورین جشنواره فجر را در کارنامه خود دارد.
روانشناسی رنگ در طراحی لباس نیز بسیار موثر است، اما باید دید که مردم چقدر این تأثیر از رنگها را متوجه شدهاند. اگر مخاطبان برداشت درستی داشته باشند به این معنی است که روانشناسی رنگها هم تأثیرگذار بوده است.
در تمام فیلم و سریالها طراحان برای انتخاب لباس هر یک از بازیگرانِ فیلم یا سریال، ابتدا متن فیلمنامه و شخصیتپردازی هر کارکتر را مطالعه میکنند و سپس به روند فیلم و تصمیم کارگردان توجه میکنند که هر کارکتر قرار است چطور پیش برود و چه حسی را به بیننده القا کند و در واقع رنگ و طرح و مدل لباسها نماد و نشانههایی دارند و طراح برای نمایش ویژگیهای هر یک از شخصیتهای سریال از پالت رنگی و مدلهای مناسب او استفاده میکند.
در سریال «رهایم کن» نیز که در دوره شاهنشاهی ایران روایت میشود، یکسری ترندهای ثابت در لباسها وجود داشته که طراحان سعی کردند به نمایش بگذارند مثل مدل موی مردان، خط ریش، دمپای شلوار، یقه خرگوشی، پارچههای چیت و گلدار برای زنانِ روستایی و پارچههای ابریشمی و ساتن برای افرادی با توان مالی بالاتر، کلاه و غیره
برای مثال مارال، بازیگر زن اصلی این سریال، کارکتر اَمن و قابل اعتمادی است و به همین دلیل لباسها و رنگهایی که ملموستر هستند و ریسک چندانی ندارند برای او انتخاب شده
البته شاید در یک سکانسهایی بهتر بود که تمایز بیشتری بین لباس «افسانه» که دختر خان بود با لباسِ کارگرها و «مارال» ایجاد میشد و در واقع تفاوت طبقه اجتماعی رو بهتر به نمایش میگذاشتند؛ اما از طرفی افسانه کاراکتر صمیمی و دوستانهای داشت و خیلی در رفتار و کلامش فخرفروشی نمیکرد!
اما این ویژگیها رو در «نغمه» به وضوح میتوانیم مشاهده کنیم که با رنگهای تیرهتر و پختهتری مثل مشکی، زرشکی، آبی و.. سعی کردهاند قدرتطلبی این شخصیت رو به نماش بگذارند.
تمام ترندهای محبوبِ مردان نیز در آن دوره را در لباسهای هاتف (هوتن شکیبا) میتوانیم ببینیم؛ از خط ریش پهن گرفته تا یقه خرگوشی و شلوار دمپا گشاد (بوت کات) که نشان از امروزی بودنِ فرد در آن دوره بوده است.
لباسهایِ شخصیت حاتم نیز با بازی درخشان محسن تنابنده ردپایی از استایل کابوی رو تداعی میکند، استایلی که در آن کمربندهای پهن، دستمال گردن، بوت چرمی و… پر رنگتر است و نماد یک مرد محلیِ اهلِ کار و تلاش را در بردارد.
نظر شما چیست؟ با این تحلیل موافقید؟ از نظر شما انتخابِ لباس کدام بازیگر در این سریال بهتر انجام شده؟