سرگذشت نخستین درخت کریسمس در آمریکای شمالی
شاید امروزه از شرق دور تا آمریکای جنوبی، کریسمس با درخت تزئین شدهای شناخته میشود که برای کودکان نویدبخش دریافت هدایایی زیبا و برای بزرگسالان نمادی از آرامش و امنیت است. داستان درخت کریسمس اما بسیار طولانی و جذاب است و شاید کمتر کسی بداند که این سنت، ریشه در فرهنگهای پیش از مسیحیت داشته و سرانجام سمبل این سنت زیبا پس از پشت سر گذاشتن فراز و نشیبهای طولانی به گوشه خانه ما رسیده است. در این یادداشت با تاریخ شکلگیری این سنت جهانی همراه میشویم:
در ۲۵ دسامبر سال ۱۹۴۳ و در کشاکش جنگ جهانی دوم، بوی تند باروت و انفجار در میانه میدان جنگ در نزدیکی شهر اورتونا در کشور ایتالیا به مشام میرسید. این دود ناشی از نبرد سهمگینی بود که در این محل بین نیروهای کانادا، آلمان و ایتالیا رخداده بود و کار به جنگ تنبهتن کشیده شده و برنده میدان در آن ساعات که خون و گلوله بهجای برف در هوا میبارید، مشخص نبود. نیروهای متفقین و متحدین هر یک تلاش میکردند برنده این آخرین نبرد پیش از کریسمس باشند و سربازان شجاع هنگهای سیفورث هایلند و لویال ادمونتون کانادا عزم خود را جزم کرده بودند تا جشن کریسمس خود را در کلیسای متروک سانتا ماریا دی کنستانتینوپولی برگزار کنند. سرانجام مقاومت نیروهای آلمان نازی و ایتالیا در برابر اراده سربازان کانادا درهمشکسته شده و نبرد خونین کریسمس سال ۱۹۴۳ در این منطقه که در تاریخ از آن با عنوان نبرد اورتونا (Ortona ) یاد میشود، بهطور موقت پایان یافت.
سربازان کانادایی پیروزی خود را جشن گرفته و در آن شام روی میزهایی طولانی با سفره سفید و مزین به بطریهای آبجو، شیرینی، سیگار، آجیل، پرتقال، سیب و شکلات به سربازان خسته اما خوشنود از پیروزی ارائه شد. سربازانی که دوشبهدوش یکدیگر با مرگ پنجه درافکنده بودند و به زندگی با حقارت مینگریستند، شام خود را که متشکل از سوپ، گوشت خوک به همراه پوره سیب، گلکلم، سبزیجات مخلوط شده، پوره سیبزمینی، آبگوشت و پودینگ کریسمس بود، صرف کردند. شامی که هیچ تناسبی با میدان جنگی که پشت سر گذاشته بودند، نداشته و برای لحظاتی سربازان را به یاد خانههای گرم و آغوش پرمحبت خانوادههایشان میانداخت. نباید فراموش کرد که زندگی پدیده مرموز و غریبی است و امید در تاریکترین و خونبارترین لحظات زندگی انسان، مسیر خود را پیداکرده و به قلب و روح آدمی نفوذ میکند. در گوشه این سالن ضیافت پس از جنگ، درخت کوچک و تزئین شده کریسمس به چشم میخورد. گویا حتی در میانه آوار ترس و خون و جنگ نیز امکان چشمپوشی از جهانیترین نماد کریسمس که نویدبخش صلح و امید است، برای سربازان کانادایی وجود ندارد.
طنز معنادار این نماد، اما ریشه در تاریخ دارد؛ زیرا درخت کریسمس گرچه یکی از مشهورترین نمادهای مسیحیت محسوب میشود اما ریشه در آئینهای بتپرستانه دارد. پیش از ظهور مسیح، مردم در بسیاری از فرهنگهای مبتنی بر بتپرستی، درختان همیشهسبز مانند کاج را در ماه دسامبر قطع کرده و آنها را به خانه یا معابدشان منتقل میکردند تا انقلاب زمستانی را که بین ۲۰ تا ۲۳ دسامبر رخ میدهد، تشخیص دهند. به نظر میرسید این درختان همیشهسبز دارای قدرتی جادویی هستند که آنها را قادر میسازد در برابر تاریکی و سرما و تمامی قدرتهای تهدیدکننده زندگی و حیات، مقاومت کرده و نماد پایداری در برابر سرما در انتظار روزهای نویدبخش بهاری باشد.
افسانههای مربوط به نخستین استفاده مسیحیان از درخت کریسمس، به هیزمشکنی فقیر ولی مهربان بازمیگردد که در یکشب زمستانی به کودکی گرسنه و بیپناه، کمک میکند. فردای آن روز، کودک در قالب مسیح خردسال به نزد هیزمشکن و همسرش رفته و شاخهای از درخت صنوبر را شکسته و به آنها هدیه میکند. مسیح خردسال به این زوج مهربان نوید میدهد که این شاخه شکسته در کریسمس به بار نشسته و ثمر خواهد داد. چندی بعد هیزمشکن مهربان و همسرش در کمال شگفتی شاهد به حقیقت پیوستن پیشگویی مسیح شده و آن شاخه خشک به بار نشسته و میوههایی از سیبهای طلا و آجیلهای نقرهای برایشان به ارمغان میآورد.
بهاینترتیب درخت کریسمس در فرهنگ مسیحیت واردشده و حتی در سال ۱۷۰۰ میلادی، درخت مسیح یا همان درخت کریسمس یکی از سنتهای اصلی مسیحیان در آلمان به شمار میرفت.
از بحث شیرین افسانهها که بگذریم، اعتقاد عمومی بر این است که مارتین لوتر، کشیش اصلاحطلب پروتستان در قرن شانزدهم، استفاده از شمعهای روشن در درخت کریسمس را ابداع کرده و شاخههای درخت کریسمس را با نور، تلفیق کرد. رفتهرفته این رسم از آلمان به سایر نقاط اروپا و سپس آمریکای شمالی گسترش یافت.
گفتنی است درخت کریسمس برای اولین بار در آمریکای شمالی در شب کریسمس سال ۱۷۸۱ در منطقه سورل استان کبک ظاهر شد. در این شب، بارونس ریدزل، میزبان ضیافتی بود که برای افسران انگلیسی و آلمانی برگزار میشد. او برای میهمانان خود پودینگ انگلیسی سرو کرده و درخت صنوبری را در گوشه اتاق غذاخوری قرارداد که شاخههای آن با میوه و شمعهای روشن تزئین شده بودند. بهاینترتیب این بارونس آلمانی الاصل نخستین درخت کریسمس را در آمریکای شمالی مورداستفاده قرارداد تا این سنت زیبای مسیحیان آلمان، وارد کانادا شود.
همسر این بانو، بارون فردریک – آدولفوس ریدزل، فرمانده گروهی از سربازان آلمانی بود که توسط دوک برونزویک برای کمک به دفاع از کانادا اعزامشده بود. ریدزل و خانوادهاش در جریان حمله فاجعهبار انگلیس در شمال نیویورک در سال ۱۷۷۷ به اسارت درآمده و تا سال ۱۷۸۰ در نزد نیروهای انگلیسی اسیر بودند.
بررسی منابع تاریخی نشان میدهد که پسازاین واقعه، درخت کریسمس در قرن نوزدهم توسط پرنس آلبرت، همسر آلمانی ملکه ویکتوریا در انگلیس رواج یافت. آلبرت پسر دوک ساكس كوبورگ گوتا در مرکز آلمان بود كه در سال ۱۸۴۰ با ملکه ویكتوریا ازدواجکرده و پای سنتهای آلمانی را به دربار انگلستان باز کرد.
کشف لامپ الکتریکی اما این سنت را وارد عصر مدرنیته کرده و نخستین درخت کریسمس چراغانی شده در سال ۱۸۸۲ در نیویورک و به همت ادوارد جانسون، یکی از همکاران توماس ادیسون طراحی شد. در این درخت کریسمس، ۸۰ لامپ کوچک الکتریکی بهکاررفته بود.
در حدود سال ۱۸۹۰، تولید لامپهای رنگی برای تزئین درخت کریسمس رایج شده و یکی از اولین درختان کریسمس که با چراغهای الکتریکی روشن میشد، در وست مونت کبک، به سال ۱۸۹۶ طراحی و ساخته شد. این نوآوری بهاندازهای موردتوجه مردم کانادا قرار گرفت که در سال ۱۹۰۰، برخی از فروشگاههای بزرگ کانادایی از درختان پر زرقوبرق و تزئین شده با لامپهای متعدد رنگی برای جذب مشتریان خود بهره میبردند.
امروزه درخت کریسمس یک سنت کاملاً پذیرفتهشده در سراسر کانادا است، جایی که عطر و بوی تازه گیاهان همیشهسبز و تزئینات رنگارنگ آن در شبهای تاریک و چشمانداز زمستانی، طراوت و شادی پاشیده و نمادی از تضاد بین تاریکی و روشنایی محسوب میشود. امروزه درخت کریسمس فراتر از ریشههای بتپرستانه و مسیحی خود، نمادی جهانی از تولد دوباره نور در تاریکترین شبهای سال است که بهسان فرشتهای نورانی به ستاره صلح و آرامش اشارت دارد.