رقابت کرونایی چین و آمریکا برندهای ندارد
در میان بحبوحه شیوع کرونا، دو رهبر اخلاقی جهان بر اهمیت همراهی مردمان کشورهای مختلف با هم تاکید کردند.
هفته گذشته، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، خواستار آتشبس در همه درگیریهای مسلحانه در سرتاسر جهان شد تا بر روی جنگ واقعی علیه ویروس کرونا متمرکز شوند. او گفت: «خشم ویروس نشان دهنده حماقت جنگ است.»
روز یکشنبه 29 مارس 2020، پاپ فرانسیس در پاسخ به تماس دبیرکل سازمان ملل، آنتونیو گوترش اظهار امیدواری کرد که «مبارزه مشترک ما علیه بیماری کووید-19 باعث شود که همه نیاز شدید به تقویت پیوندهای برادری و خواهرانه را به رسمیت بشناسیم.»
از نظر ژئوپلیتیکی، چنین احساس برادرانهای واقعاً دیده نمیشود. در لیبی، یمن و سوریه، خصومت بین احزاب مختلف جنگطلب در طول هفته ادامه داشت. در اتحادیه اروپا، دولتهای آلمان و هلند در برابر خواستههای فرانسه، ایتالیا، پرتغال و اسپانیا مقاومت نشان دادند. اتحادیه اروپا اوراققرضه مشترکی را برای کمک به سرمایهگذاری مالی در قاره صادر میکند و ابهام بیشتری درباره اتحاد اروپایی، بر سر انتقال کالاها و تدارکات پزشکی در میان این بحران ایجاد میکند.
جولیان گویرتز از مرکز بینالملل Weatherhead دانشگاه هاروارد در نوشتهای با اشاره به نیاز شدید به همکاری ایالات متحده و چین گفته است: «نبرد با کروناویروس، برآمدن یکی از امواج قدرتمند ناسیونالیسم در سراسر جهانی است که در بالاترین سطح تنش قرار دارد، جهانی که نمی تواند از گلوبالیزاسیون فرار کند. رهبران ناسیونالیست در ایالات متحده و چین میخواهند وانمود کنند که به دیگری احتیاج ندارند؛ اما هر استراتژی موثر باید این واقعیت را در نظر بگیرد که حل بحرانهای حاصل از تهدیدات فراملی به تواناییِ همکاری جهانی نیازمند هستند.»
احتمالاً بزرگترین درگیری در میان این بیماری همهگیر، بازی سرزنش یکدیگر، بین چین و ایالات متحده است. پس از تماس تلفنی روز پنجشنبه، 26 مارس با رئیس جمهور چین شی جین پینگ، رئیسجمهور ترامپ ظاهر شد تا در سخنرانی توام با عصبانیت خود نسبت به چین خشم خود را کم جلوه دهد؛ اما یک تغییر جزئی در فضای خالی حاکم، باعث ایجاد نفرت نسبت به پکن میشود که در واشنگتن شکلگرفته است. همزمان ملیگرایی و احساسات ضدآمریکایی و نظریههای توطئه در رسانههای دولتی چین گسترش یافتهاند.
اما واقعیتها چه میگویند؟ واقعیت این است که هیچ یک از طرفین در جریان بحران به درستی به وظایف خود عمل نکردهاند. تلاشهای تبلیغاتی و خودنمایی چین به عنوان مدلی برای باقی کشورهای جهان در حال افول است. شبهات زیادی نسبت به اعتبار گزارشهای چین مربوط به قربانیهای ویروس کرونا وجود دارد. سعی در دسترسی به بخشهای مختلف جهان، به ویژه اروپا، به اصطلاح با قدرت نرم، بسیار ضعیفتر از آنچه باید جلوه کرده است: تعدادی از دولتها مجبور شدهاند به دلیل نگرانیهای ناشی از ناقص بودن کالاها و لوازم پزشکی، آنها را به چین برگردانند.
اما واقعیتها چه میگویند؟ واقعیت این است که هیچ یک از طرفین در جریان بحران به درستی به وظایف خود عمل نکردهاند. تلاشهای تبلیغاتی و خودنمایی چین به عنوان مدلی برای باقی کشورهای جهان در حال افول است.
در همینحال، ایالات متحده با بیشترین موارد گزارش شده در جهان، به بزرگترین مرکز این شیوع جهانی تبدیل شده است و به احتمال زیاد اوضاع در شهرهای بزرگتر به طرز چشمگیری وخیمتر خواهد شد. گزارشهای جدید، حتی در هفتههای اول شیوع ویروس، سهلانگاری و عدم توجه کافی دولتمردان را نشان میدهد. اشتباهاتی که میتواند موجب مرگ هزاران نفر شود. ترامپ در بحثهای شخصی خود با فرمانداران ایالتی و مقامات عالیرتبه و در کنفرانسهای خبری، در نظر رهبران جهان اغراقآمیز جلوه میکند.
دیپلماسی و رهبری جهانی از ویژگیهای دیرینه قدرت آمریکا است. برت مک گرک، که سابقاً بالاترین مقام غیرنظامی دولت ترامپ علیه داعش بود، نوشت: «ترامپ ریسک میکند تا هر دو را متلاشی کند.» در روزهای اخیر، بنا بر گزارشها، دولت ترامپ در مذاکرات با کرهجنوبی برای تامین تدارکات ضروریِ حفظ نیروهای آمریکایی در آنجا میلیاردها دلار درخواست کرده است. و این تازه برای سیاستهای کوتاهمدت مد نظر قرار گرفته شده است.
واقعیت این است که در رقابت برای رهبری جهان، باید حسابهایی را برای چین باز کرد. کاپیل کامیردی، Kapil Komireddi مفسر سیاسی با اشاره به گسترش ویروس کرونا نوشته است: «این فاجعه یك روشنگر خوب است.» او گفته است: «ویروس کرونا از لندن تا واشنگتن، ناسازگاری و ناهمگونی سران دولتهای غربی را در معرض نمایش قرار داده است. و دقیقا همان فرضی را نابود کرد که براساس آن کمک به رشد چین بنا شده بود.»
بیشتر بخوانید:
کرونا یکشنبههای کبک را کلا تعطیل کرد؛ دستور جدید دولت کبک
کرونا؛ به دستور دولت فدرال، یارانههای دستمزد به شرکتهای بزرگ نیز بسط پیدا میکند
اما این فرض چیست؟ به گفته کوماردی، این فرض از جمله شامل توهم لیبرالی است که مدعی است امتیاز دادن به رژیم استبدادی بیرحمانه پکن و کمک به ادغام آن در اقتصاد جهانی، باعث تحول سیاسی آن، و رسیدن به دموکراسی چند حزبی خواهد شد. نکته دیگر هزینه جهانیسازی است که باید در نظر گرفته شود. این هزینه امکان دادن به چین بود که بتواند طی دهههای گذشته بنواند بر تولید قطعات چنان عمل کند که بر زنجیره عرضه جهانی کالا مسلط شود. این امر به قیمت مشاغل پایدار طبقه کارگر در اقتصادهای غربی تمام شد.
کاپیل کامیردی همچنین نوشت: «پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده وارد یک روابط تجاری خودزنانه با چین شد. اقتصادهای توسعه یافته، با سوزاندن فرصتهای شغلیِ طبقه کارگر خود پشتیبانی میکردند، بذر ناخرسندی را در خانه پخش میکردند تا موفقیت مادی را به رژیمی صادر کنند که آن را به قدرت خام تبدیل کرده و در برابر خیرخواهان خود به کار گرفته بود.
چین سعی خواهد کرد در ماههای آینده به شدیدترین شکل از امتیازات خود بهرهبرداری کند. میرا رپ-هوپر Mira Rapp-Hooper از «شورای روابط بینالملل» نوشت: «اگر همهگیریِ کرونا منجر به رکود جهانی شود و ایالات متحده نتواند تلاشهای بینالمللی را برای بهبود وضعیت بینالمللی مدیریت کند، قدرت اقتصادی و سیاسی، هر دو ممکن است به نفع پکن تغییر کند. اگر ایالات متحده غیبتی غیرموجه داشته باشد، چین ممکن است از بحران به عنوان فرصتی برای شروع تنظیم مقررات جدید براساس دیدگاههای خود برای مدیریت جهانی استفاده کند و واشنگتن را از تلاشهای آتی منع کند.»
اما فرصتطلبی چین، اساسا به بیتفاوتی ترامپ در این میان وابسته خواهد بود. دو مفسر، Kurt M. Campbell و Rush Doshi در امور خارجه نوشتند: «مهمترین سرمایه چین در دستیابی به رهبری جهانی، هم به طور کلی و هم دردورانِ روبرویی با کرونا، عدم کفایت و سیاستِ نگاه به داخلِ ایالات متحده است. به این ترتیب موفقیت نهایی چین در رسیدن به رهبری جهانی، به همان اندازه که به وقایع داخل چین بستگی دارد به تصمیمات کلان واشنگتن نیز وابسته خواهد بود.»
جولیان گویرتز از مرکز بینالملل Weatherhead دانشگاه هاروارد در نوشتهای با اشاره به نیاز شدید به همکاری ایالات متحده و چین گفته است: «نبرد با کروناویروس، برآمدن یکی از امواج قدرتمند ناسیونالیسم در سراسر جهانی است که در بالاترین سطح تنش قرار دارد، جهانی که نمی تواند از گلوبالیزاسیون فرار کند. رهبران ناسیونالیست در ایالات متحده و چین میخواهند وانمود کنند که به دیگری احتیاج ندارند؛ اما هر استراتژی موثر باید این واقعیت را در نظر بگیرد که حل بحرانهای حاصل از تهدیدات فراملی به تواناییِ همکاری جهانی نیازمند هستند.»