دردسرهای زن معتاد در خانه مرد ثروتمند
زن جوان میگوید به دلیل اعتیاد به مواد مخدر از شوهرش جدا شد و در خانههای مردم کار میکرد. او حالا با اتهام سرقت از منزل مواجه شده است.
زن جوان میگوید به دلیل اعتیاد به مواد مخدر از شوهرش جدا شد و در خانههای مردم کار میکرد. او حالا با اتهام سرقت از منزل مواجه شده است.
*چرا سرقت کردی؟
من سرقت نکردم، فقط میخواستم آثار درگیری را از بین ببرم.
*متهم هستی از خانه مردی که توانایی راه رفتن و کار کردن ندارد پول و دلار و تلفن همراه دزدیدهای؛ اگر سرقت نکردهای چرا چنین اتهامی به تو وارد شده است؟
*درگیری به چه دلیل بود؟
من دو ماه بود در خانه مردی کار میکردم که توانایی راه رفتن نداشت. غذا درست میکردم و کارهای خانه را انجام میدادم. دو پسر داشت که پسرها هم با خودش زندگی میکردند، قبل از آمدن پسرها من میرفتم. در این مدت بارها مرد تنها با من دعوا کرده بود. او مرتب از من ایراد میگرفت و میگفت غذای بد میپزم، این آخری هم فکر میکرد سم در غذا ریختهام. میخواست به پلیس زنگ بزند من هم از ترس گوشی را سرقت کردم.
میترسیدم پسرهایش هم طرف پدرشان را بگیرند، ضمن اینکه نمیخواستم موضوع به پلیس بکشد.
*چرا؟؟
چون من اعتیاد داشتم. مواد میکشیدم و مرد معلول هم این موضوع را فهمیده بود و به همین خاطر به من گیر میداد. او میگفت در خانه بو میآید، من زیر بار نمیرفتم چون اگر قبول میکردم اخراج میشدم.
*چه مدت است مواد میکشی؟
*چرا ترک نکردی؟
فرصتی برای ترک نبود. مواد کشیدن من به کسی آسیبی نمیزند، من اصلاً با آن مرد کاری نداشتم.
*خانواده داری؟
دو دختر دارم که با پدرشان زندگی میکنند.
*کی از همسرت جدا شدی؟
چندین سال است که جدا شدهام، وقتی شوهرم فهمید معتاد هستم من را طلاق داد و بچهها را با خودش برد.
*خرج زندگیات را چطور تامین میکردی؟
با کار کردن در خانههای مردم زندگی میگذرانم.
*به دنبال جلب رضایت هستی؟
چندین بار با پسران مرد شاکی تماس گرفتم جواب تلفنم را نمیدهند. واقعاً نمیدانم چه کنم، آبروریزی بزرگی شده. من اعتیاد دارم اما آدم بیآبرویی نیستم. اشتباه بزرگی کردم.