خشونت علیه زنان و پایان سکوت یک روزنامهنگارِ زن
خشونت علیه زنان و پایان سکوت یک روزنامهنگارِ زن
خشونت علیه زنان و پایان سکوت یک روزنامهنگارِ زن
مریم عظیمزاده|
یک شب در تابستان سال ۲۰۱۷ در تورنتو بود. من در مقابل ساختمان یک هتل بزرگ ایستاده بودم تا با یک هنرمند ایرانی برای یک گزارش گفتوگویی بگیرم. این اولین بار بود که بعد از مهاجرت به کانادا دوباره تصمیم به کار در حرفه روزنامهنگاری گرفته بودم و خودم را از هر حیث رها و با اعتماد به نفس میدیدم. من و او با هم در لابی هتل برخورد کردیم و من درخواست مصاحبه را در میان گذاشتم.
«من با تو گفتوگو میکنم ولی قبلش با هم باید برویم یک پارتی شبانه. امشب که بگذرد من همه سوالاتت را جواب میدهم.» لبخند زد. من آن لبخند را میشناختم. زبان بدنش را خوب میفهمیدم و وقتی دستش را بدون اراده من روی بازویم گذاشت از خودم پرسیدم که چرا باید در کانادا هم با چنین پدیدهای روبرو شوم. شوکه و بیحرکت برجای مانده بودم. این نخستین بار در مسیر حرفهای زندگیام نبود که با درخواستی با هدفی روشن که به ماهیت کار مربوط نبود روبرو میشدم اما در ایران نمیدانستم که همه این رفتارهایی که برایم روزگاری عادی بود، مصداق بارز خشونت برعلیه یک زن است.
طبق آمار رسمی یک نظرسنجی در ایران که در فوریه ۲۰۲۰ انجام شده است در حدود ۹۰ درصد روزنامهنگاران زن ایرانی با انواع خشونت علیه خودشان در حین کار مواجه میشوند. بیشتر این خشونتها، آزارهای کلامی و یا لمس بدون اجازه بدن آنها است.
بنابراین، من تنها زن روزنامهنگاری نیستم که در آن موقعیت آن شب تابستانی بودهام و و مجبور شدم از آن دیدار و گفتوگو، به ناچار چشم بپوشم، تا خود را برهانم. اما آن شب هم آخرین باری نبود که با این خشونت خاموش روبرو میشدم. بارهای دیگری هم اتفاق افتاد که در موقیعتهای کاری کسی با کلامش، حرفهایش و یا حرکت دستانش مرا مجبور کرد که کارم را یا متوقف کنم و یا از مسیر سختتری جلو ببرم. با این حال من در همه این موقعیتها سکوت کردم و ترجیح دادم تجربههای شخصی ام برای خودم باقی بمانند و هر بار و در همه آن لحظات از خود پرسیدم این سکوت مصلحتآمیز تا کی ادامه خواهد یافت.
سکوتی مصلحتآمیز که ریشه در بارورهای عمیق و دیرینه مردسالاری یک جامعه سنتی و مذهبی دارد و زنان را مجبور میکند که برای حفظ موقعیت شغلی، اجتماعی و خانوادگی خود خاموشی گزینند. با این حال در سپتامبر ۲۰۲۰، بالاخره این سکوت دیرینه را توییت بسیار کوتاهی از «سارا امت علی» روزنامهنگار سابق ایرانی شکست.
او توییت کرد: «دیگر دلیلی بر حمل مصلحتاندیشانه این روایت نمیبینم.» توییت او درباره ماجرای یک ملاقات کاری با یک نقاش و هنرمند بسیار مشهور ایرانی، آیدین آغداشلو، بود که ۱۴ سال قبل در دفتر کار او اتفاق افتاده بود. روایتی از خشونت و آزار جنسی. امت علی به گفته خودش سالها این آزار و رنج را با خود کشیده بود اما حالا نوبت افشاگری بود. افشاگری که او به خاطر دادن فرصتی به سایر همکاران و زنانی انجام داد که سالها جسارت عنوان کردن آنچه بعنوان آزار و خشونت دیده بودند را نداشتند.
توییت کوچک امت علی، آغاز کارزاری بزرگ و غیرقابل توقف در ایران بود. کارزاری علیه هرگونه خشونت و آزار جنسی و جسمی که علیه زنان در همه این سالها روا داشته شده بود. دهها روزنامهنگار زن دیگر به این کارزار پیوستند. به گزارش نیویورک تایمز در ماه اکتبر، در حدود ۴۵ زن در تماسهای تلفنی اعلام کردند که توسط آغداشلو مورد آزار واقع شدهاند و زنان دیگری هم که روزنامهنگار نبودند، شروع به افشای ماجراهای ناگفته و شکستن سکوت کردند. به ناگاه جنبشی مانند #می_تو در دنیای مجازی به راه افتاد که الهام بخش آن تجارب شخصی یک روزنامهنگار زن بود.
امت علی در یک مصاحبه اعلام کرد: «با خودم فکر کردم تو که در آمریکا زندگی میکنی و به مراتب از افرادی که داخل ایران هستند حاشیه امن بیشتری داری، چرا حرف نمیزنی؟ از خودم پرسیدم چرا منتظری یک نفر دیگر خطر، حاشیهها و سختیهایی که طرح علنی چنین موضوعی دارد را به جان بخرد؟ در برابر این سؤال، پاسخی که برای خودم قانعکننده باشد، نداشتم. به همین دلیل با وجود این که میدانستم تحت فشار و اضطراب زیادی خواهم بود، از تجربهام نوشتم تا شاید نقطه آغازی باشد بر طرح علنی اتفاقهای مشابه.»
با رشد و قدرتمند شدن این کارزار، زنان بیشتری توانستند که از خود و تجاربشان بگویند و به دنبال این توییت کوچک، تغییرات بزرگ کم کم از راه رسیدند. ایندیپندنت فارسی در اوایل ماه نوامبر گزارش داد که انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران، کمیتهای را برای رسیدگی به خشونت علیه زنان اختصاص داده است، کاری که تا پیش از آن در ایران سابقه نداشت. در حدود ۱۰۰۰ ایرانی در تورنتو هم با امضای طوماری از جشنواره تیرگان خواستند تا با آیدین آغداشلو چند هنرمند دیگر که به آزار جنسی در این کارزار محکوم بودند، قطع همکاری کند. یکی از این هنرمندان همان کسی بود که آن شب من در آن هتل در تورنتو، قرار بود با او مصاحبه کنم.
بعنوان یک زن روزنامهنگار ایرانی که در طی این سالها به طور مستقیم و یا از طریق شنیدن تجارب دیگران، با مساله خشونت بر علیه همجنسانم روبرو بودهام، باید بگویم که من از این ماجرا بار دیگر آموختم که تغییر در وضعیت من و یا کسانی مانند من، با اقدامات خیلی بزرگ و یا عجیب شروع نمیشوند.