چرا از زبان فارسی متنفر هستیم؟ جامعه شناسی خودمانی «غربزدگی» ایرانیان
چرا از زبان فارسی متنفر هستیم؟ جامعه شناسی خودمانی «غربزدگی» ایرانیان
چرا از زبان فارسی متنفر هستیم؟ جامعه شناسی خودمانی «غربزدگی» ایرانیان
: ایرانیان از جمله ملت های جهان هستند که زبان گفتاری و نوشتاری امروز آن ها در دهه دوم قرن بیست و یکم، همان زبان گفتاری و نوشتاری است که هزار سال پیش، سعدی و حافظ و خیام و عطار و مولانا و ناصر خسرو و فردوسی، روایت گر اعجاب انگیز حکمت و معرفت در قالب نظم و نثر بودند.
ما از جمله معدود ملت های جهان هستیم که به راحتی می توانیم ادبیات یک هزار سال پیش خود را بفهمیم و بخوانیم و بنویسیم. این افتخار کمی نیست که آن را دست کم بگیریم. این افتخار کمی نیست که ادیبان، عارفان، نویسندگان و محققان سرشناس شرق و غرب عالم، به عشق درک و فهم دنیای رویایی حافظ و خیام و مولانا، سختی یادگیری زبان شیرین پارسی را بر خود آسان می کردند تا به زبان شیخ اجل، حافظ شیرین سخن و دیگر ستارگان ادبیات ایران، کتاب ها را بخوانند و لذت ببرند.
ایرانشناسانی که در طول تاریخ، از سراسر گیتی، با کم ترین وسایل و ابزار، خود را به این سرزمین اهورایی می رساندند تا تحفه ای از این دیار کهن به ارمغان ببرند و امروز، آثار آن ها، منبعی الهام بخش برای فهم ما از ادبیات و تاریخ این مرز و بوم است، نشان از عزم جزم افرادی دارد که حقیقت را درک کرده اند.
حقیقت چیست؟ حقیقت، تاریخ این مرز و بوم است که بخشی از آن را در ادبیات آن می توان کاوش کرد. حقیقت آن است که این زبان، چنان قدرتی دارد که عاشق پیشه ها را درمانده از فهم شور و عشق پیدا و پنهان این دردانه کرده و سختی یادگیری پارسی را بر خود هموار می کنند تا به عنوان یک چینی، یک فرانسوی، یک هندی و یک سوئدی، کتب منثور و منظوم ادبیات ایران زمین را به خط و رسم و زبان پارسی بخوانند و قند پارسی را تجربه کنند.
لذتی که ما ایرانی ها، خود را از آن محروم کرده ایم و سبک زندگی دیجیتالی امروز ما، سال به سال ما را از این گنج بزرگ، دور می کند.
حقیقت این است که در دنیای غرب زده و شرق زده امروز که بخشی از جامعه ایران، اگاهانه یا ناآگاهانه، گرفتار آن شده است، زبان و ادبیات فارسی در محاق بی خردی، گرفتار آمده و این تهدیدی جدی برای آینده فرهنگ و تاریخ و ادبیات این کهن دیار هزاران ساله است.
ما غرب زده شدیم. این یک واقعیت مسجل است. بسیاری از ما، شلوار پاره می پوشیم و زیورآلات و وسایل تزئینی غربی بر تن می کنیم و بر تاریخ هزاران ساله می بالیم. روی سنگ های تخت جمشید، یادگاری می نویسیم و بر تاریخ هزاران ساله ای که هیچ چیز از آن نمی دانیم، مباهات می کنیم. ما از ایرانی دم می زنیم که نه ادبیاتش را می شناسیم و نه تاریخش. ما از بزرگان ادب فارسی، سال وفات و تولد و چند کتاب آن ها را به یاد داریم. آن هم مدیون تست زنی های شب کنکور و میکروطبقه بندی های روزگار امروز هستیم. . . .
ما شاید از معدود ملت های جهان باشیم که با هموطنان، بعضا به زبان غیر مادری صحبت می کنیم. وقتی خارج از ایران هستیم، با یک هموطن، گاها تمایل داریم به زبان غیر فارسی حرف بزنیم. با او به زبان غیر فارسی مکالمه و مکاتبه می کنیم و در جمعی که غیر ایرانی حضور ندارد، ترجیح بعضی ها، انگلیسی و فرانسه حرف زدن است!
هنوز برای میلیون ها ایرانی، انگلیسی حرف زدن یا فرانسه حرف زدن یا آلمانی حرف زدن، پرستیژ آفرین و شکوهمند است. تعداد آموزشگاه های زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی، بزودی از تعداد قنادی ها در تهران فزونی خواهد یافت و هم اکنون، از تعداد سینما ها و سالن های تئاتر، بیش تر است.
کیک تولد اکثر ایرانی ها را که نگاه میکنیم، روی آن با شکلات و با افتخار نوشته شده: HAPPY BIRTHDAY. آیا میدانید روی کیک تولد چند شهروند انگلیسی، جمله «تولدت مبارک» نوشته شده؟ تقریبا هیچ! تازه همین تولدت مبارک هم عربی است و «زادروزت شاد»، شاید گزینه بهتری برای جملات عربی و انگلیسی باشد.
ما تنها ملت جهان هستیم که مردمانش در دهه چهارم و پنجم زندگی خود، هم چنان به دنبال یادگیری زبان خارجی برای تحصیل یا مهاجرت است. در حالی که همین زبان را ۲۰ سال تا ۳۰ سال پیش در مدرسه و آموزشگاه های مختلف فراگرفته و هنوز، قادر به تکلم و نوشتن درست نیست.
اگر سری به مغازه های سطح شهر بزنید، حتی در مناطق کم تر توسعه یافته، ویترین مغازه ها مملو از پوسترهایی با نمایش OFF و PROMOTION و COMING SOON و NEW است! آن هم در جاهایی که در سال های اخیر، حتی گذر یک غیر ایرانی هم به آنجا نیفتاده است. در برخی از کافه های تهران و مراکز استان ها، منوی فارسی دیده نمی شود. در ادبیات نوشتاری شماری از ایرانیان در اینستاگرام، فارگلیسی، املای غلط، مبتذل نویسی و انگلیسی نویسی با ادبیات غلط، غوغا می کند. این ها همه خبر از غرب زدگی و دنبال کردن یک مسیر اشتباهی دارد.
جامعه امروز ایران، نه فارسی را خوب میداند و نه انگلیسی و نه فرانسه و نه آلمانی را. برای فهم و یادگیری هیچ کدامش، جدی نیست. قصدش، صرفا گذر دوران است و اگر مشکلش با یادگیری زبان سواحیلی آفریقایی ها هم حل می شد، به دنبال این زبان می رفت و خیلی مهم نبود که زبان مادری اش قدمت هزاران ساله دارد و ادبیاتش، آتش بر خرمن سوختگان عالم زده است. . . .
برای این که غرب زده نباشیم، میتوانیم کم تر از کلمات انگلیسی در ادبیات گفتاری و نوشتاری استفاده کنیم. می توانیم به زبان و ادب فارسی بیش تر بها دهیم. می توانیم به جای ریلیشن و کامنت و لایک و فالو و استوری و اوکی و نایس و کول و بلاگر و فشن باز و فوتوشوت و دلیوری فوری!، از معادل های پارسی استفاده کنیم تا نیم قرن آینده، شاهد فراموشی زبان و رسم و خط فارسی مثل اتفاقی که در ترکیه افتاد، نباشیم.
به قول استاد میرجلال الدین کزازی: سعی کنیم ایرانی بمانیم.
شکر شکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله میرود
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یک شبه ره یک ساله میرود