پلهای عابر پیاده، تونلهای وحشت برای زنان
: از حدود شصت سال قبل که اولین پل عابر پیاده در ایران ساخته شد تا امروز، بسیاری از عابرین به دلایل مختلف از این پلها استفاده نمیکنند. از جمله، مسافت طولانی پل و وقت زیادی که عبور از آنها میگیرد، پلههای زیاد (در پلهای غیرمکانیزه) و راحتتر بودن عبور از خیابان (در محدودههایی که نردهای وجود ندارد).
اما یک دلیل عمدهی دیگر این است که بسیاری از زنان در هنگام عبور از این پلها تجربههای زشتی داشتهاند و هراسی که به آنها دست داده، باعث شده که ترجیح دهند از خیابانهای شلوغ بگذرند و جانشان را در معرض تهدید ماشینها و موتورها قرار دهند، تا اینکه دوباره بخواهند از پل پیادهرو عبور کنند.
بسیاری از زنان هنگام عبور از پل عابر پیاده با آزاری مواجه شدهاند که ممکن است برای مدتها امنیت روانیشان را پریشان کرده باشد. به عنوان مثال با آزار کلامی (از سوت زدن و صداهای نامفهوم تا حرفهای رکیک جنسی) روبرو شدهاند، یا تنهی محکمی خوردهاند و یا حتی با مردانی مواجه شدهاند که دچار اختلال نمایشگری جنسی بودهاند و یا به آنها دستدرازی کردهاند.
در سالهای اخیر که شهرداریها از این پلها برای نصب تابلوهای بزرگ تبلیغاتی استفاده میکنند تا از صاحبان تابلوها کرایه بگیرند، بسیاری از این پلها به معابری سرپوشیده و خارج از دید تبدیل شدهاند که جایگاه امنی برای متعرضان و آزارگران است. در این «تونلهای وحشت» وقایعی حتی شدیدتر مثل تجاوز و قتل هم دور از ذهن به نظر نمیرسد.
پلهای عابر پیاده قرار بود صرفاً وسیلهای برای عبور امن و سالم از خیابانهای شلوغ باشد، اما اغلب تبدیل به تونلهای وحشتی شدهاند که هنگام عبور از آنها باید مراقب کوچکترین حرکتهای کسی باشیم که از روبهرو میآید، یا سرعت قدمهای کسی که پشت سرمان است، و یا پیچی که در انتهای پل به پلهها ختم میشود، تا برسیم به روشنایی و نوری که از آخر پلهها میآید و دلهره را پایان میدهد.
نظرات کاربران
البته این موضوع با واکنشهایی هم روبهرو شده است که در ادامه تعداد از آنها را برایتان آوردهایم:
نفیسه نوشت: اگر شکلی از «خلاقیت» را بهسادگی پیدا کردن راهحلهای جدید برای مشکلات قدیمی بدانیم، مدیریتِ شهر در ایران حتماً یکی از غیرخلاقترین نظامهای مدیریت است. «پُل عابر پیاده» مشکلی است چندوجهی و قدیمی که همیشه بهنفع شکلِ خاصی از «تبلیغات» و به ضرر «انسان» در شهر، حل شده است.
اول: اساساً چرا باید دائما ساکنان شهر را به آسمان بفرستیم تا ماشینها راحت حرکت کنند یا میله برای نصب تبلیغات شهری فراهم شود؟ چند درصد از پُلهای عابر پیاده ضروری هستند؟ جایگزین چند درصد از پُلهای عابر پیاده میتوان از چراغ راهنمایی استفاده کرد و خط عابر پیاده؟
دوم: بهفرض غیرقابل حذف بودن تبلیغات، آیا تنها شکل تبلیغات شهری همین بیلبوردهای یکدستِ آویزان از پُلِ عابر پیاده هستند؟ اَشکال دیگر مشارکت اقتصادیِ تبلیغات دهندگان مثل تامین پلههای مکانیزه، نور مناسب برای داخل پُل و نظایر آن بهجای اجاره ماهانه میتواند بخشی از راهحل باشد.
سوم: پُلهای عابر پیاده تبدیل به فضای بیدفاع شهری شدهاند، متروک و فقط برای گذر. تزریقِ فعالیت به فضاهای روی پل که با مناسبسازی کاملاً مقدور است، این فضاها را تبدیل به فضاهای اجتماعی میکند. گروههای موسیقی خیابانی، دستفروشها، حتی محل ایستادن و گپزدن، چای یا قهوه فوری گرفتن.
چهارم: برگزاری رویدادهای اجتماعی و هنری که همین تبلیغاتدهندگان میتوانند اسپانسر آن باشند هم تبلیغات کنند هم زندگی خُردمقیاس شهری را جریان بدهند. مثلاً شما پُل عابر پیاده میدان هفتتیر را یک هفته اختصاص دهید به عکاسی، نقاشی، قصهگویی و فیلمسازی شهری از منظر پُل عابر پیاده.
آقازاده نوشت: دیروز تا جوادیه قدم زنان رفتم و برگشتم، پل عابر پیاده یی که جوادیه در محاصره را به راهن متصل میکند پر از تاریکی بود و کسانی که مواد مخدر میکشیدند، مضطرب رفتم و برگشتم و به زنان، مردان، کودکان و … فکر میکنم که هر روز این اضطراب را تجربه میکنند چرا هیچکس کاری نمیکند.
جاده قرمز نوشت: از مصائب دختر بودن اینکه میخواستم از پل عابر برم اونور خیابون که دیدم یه اقایی کمین کرده و حتی منتظره که منم بیام بهش برسم و هی آلارم میده خلاصه از وسط اتوبان رد شدم.
بهار ما گذشته شاید: یک بار یه نفر بالای پل عابر بهم تعرض کرده بود. اومدم برای مامانم تعریف کردم. بهم میگفت هیس زشته! منم قاطعانه گفتم کار اون زشت نبود و اینکه من برخورد کردم با طرف زشت بود؟