فروردین
دل من در هوای روی فرخ***بود آشفته همچون موی فرخ
بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست***که برخوردار شد از روی فرخ
تعبیر:از شر شیطان به خدا پناه ببر، جز خدا کسی با تو نیست. فعلا جور و ستم بر روی سرت سایه انداخته و با گوشه نشینی و آه کشیدن کار درست نمی شود. در راهی که قدم می گذاری کسی حمایتت نمی کند. با آرزوی مرگکردن هم کاری از پیش نمی بری. نه خود را آزار بده و نه دیگران را. پایان شب سیه سپید است. انشاالله.
اردیبهشت
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست***که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست***چه جای دم زدن نافههای تاتاریست
تعبیر:از خواب غفلت بیدار شو. دوباره شروع کن و ناامید نباش. دلت را با یاد خدا جلا بده تا شیطان از تو دور شود. کاری را می خواهی انجام بدهی که نتیجه ی بسیار خوبی دارد. لطف دیگران شامل حالت می شود و ابرهای تیره را از آسمان دلت کنار می زند.
خرداد
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد***من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم***هر شام برق لامع و هر بامداد باد
تعبیر: تهمتی به شما زده اند که از طرف دشمن است.درد هجر بزرگی را تحمل می کنید. اما تن به رضای خداوند دهید. مطمئن باشید جواب خوبی ها و ثوابی را که کرده اید در جایی دیگر خواهید گرفت. حرف های خود را بر اساس فرض و شک نزنید که بر علیه خودتان استفاده می کنند. بذر وبی بکارید تا شاهد رویش خوبترین ها باشید.
تیر
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت***آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت***جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
تعبیر:با خیال او زندگی می کنی. مدعی هستی که عاشق شده ای اما می دانی که برای رسیدن به وصال یار باید صبر داشته باشی. با گوشه نشینی کار به جایی نمی بری. تلاش کن، هر چند که سال ها طول بکشد. ولی عاقبت به مراد خودت می رسی.
مرداد
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت***فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر***کنایتیست که از روزگار هجران گفت
تعبیر:خود را با زرق و برق دنیوی مشغول کرده ای. اما بدان که همه ی اینها تمام شدنی است و در اشتباه هستی. اینقدر دم از پول نزن زیرا در چشم اهل ادب و معرفت بی ارزش می شوی، از این رو در راه کسب هنر و ادب هم به اندازه ی پول تلاش کن تا پیشرفتت بیشتر شده و در بین مردم محبوب تر شوی.
شهریور
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست***جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین من است***تا در آغوش که میخسبد و همخانه کیست
تعبیر:خودت را به دست خداوند بسپار. اینقدر از روزگار شکایت نکن و در مقابل خواسته ی خدا ایستادگی نکن وگرنه سرگردان می شوی. خدا خود بر احوال دل همه آگاه است پس گله نداشته باش. خدا را از یاد نبر چون در همه حال اوست که راهنمای توست.
مهر
روز وصل دوستداران یاد باد***یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت***بانگ نوش شادخواران یاد باد
تعبیر:راهی را که می روید درست است از تدبیر و اندیشه ی خودتان استفاده کنید. به زیارت کعبه مشرف می شوید. به زودی در جمعی حاضر می شوید که تقدیر و اینده ی شما در آنجا رقم زده می شود و به نشانه هایی دست پیدا می کنید که بسیار خوب است. پرهیزگار باشید تا از تیر بلا در امان بمانید.
آبان
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست***چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی***او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
تعبیر: عیب جویی دیگران نکن. اول خودت را برطرف کن. تو چه خوب باشی و چه بد پای خودت نوشته می شود. این ح توست که هر طور بخواهی زندگی کنی و هدفی داشته باشی. حاجات تو یکی پس از دیگری برآورده شده و باز هم با نیاز به درگاه خدامی روی. تقوی را پیشه کن تا از پیشگاه حق رانده نشوی.
آذر
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است***به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد***به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
تعبیر:خودت را به دست خداوند بسپار. اینقدر از روزگار شکایت نکن و در مقابل خواسته ی خدا ایستادگی نکن وگرنه سرگردان می شوی. خدا خود بر احوال دل همه آگاه است پس گله نداشته باش. خدا را از یاد نبر چون در همه حال اوست که راهنمای توست.
دی
المنه لله که در میکده باز است***زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی***وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
تعبیر: کارهای مهم را بازیچه نگیر چون خطا می کی. حرفی را زده ای که عدهای از تو رنجیده اند، دل آنها را بدست بیاور، چون د زمان پیری و تهایی کسی نیست که دیگر با او همدلی کنی و هم سخن شوی. ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. الان همدیر نیست. طبیب تو خداوند اس روبه سوی او آور تا تو را شفا دهد و از مشقات رهایت سازد.
بهمن
جز آستان توام در جهان پناهی نیست***سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم***که تیغ ما بجز از نالهای و آهی نیست
تعبیر: اینقدر ظاهربین نباش. ظواهر تو را فریب داده اند و بابت این مسئله از تو سوئ استفاده می کنند. فکر می کنی اگر جواب رد بشنوی میمیری و شفای دردت را فقط رسیدن به یار میدانی. هر چند که او کوچکترین توجهی به تو ندارد. خودت را خسته نکن.
اسفند
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست***ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار***کس را وقوف نیست که انجام کار چیست